جدول جو
جدول جو

معنی خنه خنه - جستجوی لغت در جدول جو

خنه خنه
خنده خنده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درختی با برگ های درشت و بیضی و گل های ریز سفید یا سرخ خوشه مانند و از پوست آن ماده ای گرفته می شود که در طب برای معالجه مالاریا به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خه خه
تصویر خه خه
خه، آفرین، احسنت، خوشا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانه خانه
تصویر خانه خانه
خانه به خانه، دارای خانه های متعدد، دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ / نَ / نِ)
تخلخل. متخلخل. سوراخ سوراخ. (ناظم الاطباء) ، بسیاربسیار. (آنندراج) :
ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت
ز خنده خانه خانه قند میریخت.
نظامی.
با مظهری امروز بویرانۀ خویش
بودیم بفکر دل دیوانۀ خویش
ابر کرمی موج زد و پر کردیم
از مدح تو خانه خانه کاشانۀ خویش
حیاتی گیلانی (از آنندراج).
، حجره حجره. (ناظم الاطباء). با خانه های متعدد. چون: ’صفحۀ شطرنج و نرد خانه خانه است’، یعنی به اجزائی غالباً مربع و متساوی قسمت شده است، شطرنجی شکل، خانه بخانه:
شهرشهر و خانه خانه قصد کرد
نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
در بینی سخن گفتن که فهمیده نشود. منگیدن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَهْ خَهْ)
کلمه تحسین خوشا. مرحبا. به به. بارک اﷲ. (ناظم الاطباء). وه وه. زه زه. بخ بخ. احسنت. آفرین. تبارک اﷲ. (یادداشت مؤلف) :
زهری که او چشاند چه جای اخ که بخ بخ
تیغی که او گذارد چه جای اه که خه خه.
سنائی.
خه خه ای شاهی که از بس بخشش و بخشایشت
خرس در داهی و گرگ اندر شبانی آمده است.
سنائی.
بخ بخ ای بخت و خه خه ای دلدار
هم وفادار و هم جفا بردار.
خاقانی.
خه خه آن ماه نو ذی الحجه کز وادی العروس
چون خم تاج عروسان از شبستان دیده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رَ نَ / نِ رَ نَ / نِ)
شکاف شکاف. چاک چاک. سوراخ سوراخ:
تن نای شد رخنه رخنه ز غم
که دیگر نخواهد برآمدش دم.
فردوسی.
زآن زمینها که رخنه کرد عجوز
مانده آن خاک رخنه رخنه هنوز.
نظامی.
، کنگره دار. دندانه دار:
ز عین فعل براق مواکبت دل قاف
هزار بار شده رخنه رخنه چون سر سین.
سلمان ساوجی
لغت نامه دهخدا
(خَ خَ)
آوازی که هنگام مجامعت از بینی آدمی برمی آید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نه نه
تصویر نه نه
قید نفی: (نه نه چشمم پس ازین خواب مبیناد بخواب ور بیندرگ جانش بسهر بگشایید) (خاقانی. سج. 159)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خه خه
تصویر خه خه
کلمه تحسین زه اخهی، خوشا، مرحبا خ
فرهنگ لغت هوشیار
درانگلیسی: بر گرفته از نام بانویی از پرو به نام کنتس دل چینچون که در سده هفدهم می زیسته نام درختی است گرمسیری که پوسته ای تلخ دارد پوستل گیاهی است از تیره روناسیان که بصورت درختهای کوچک و دارای گونه های متعدد است و در آمریکای جنوبی خصوصا پرو واکواتر و ونزوئلا بفراوانی میروید. برگهای این گیاه متقابل و گلهایش منظم و برنگهای سفید یا گلی یا ارغوانی هستند. بوی گلهایش معطر و گل آذینش خوشه یی و در برخی گونه ها دیهیم است. میوه اش کپسول و بیضوی یا استوانه یی شکل و شامل دانه های متهدد است. بطور کلی این گیاه را از روی پوست بسه نوع تقسیم میکنند: گنه گنه قرمز گنه گنه زرد و گنه گنه خاکستری. مواد موثر و دارویی پوست انواع مختلف گنه گنه از اوایل قرن نوزدهم میلادی مورد دقت و آزمایش قرار گرفت و در سال 1811 دکتر گومز از پوست گنه گنه ماده ای بدست آورد که آنرا سنکونین نامید و آن یکی یکی از آلکالوئید ها است. در سال 1820 آلکالوئید دیگری بنام کینین بوسیله کاوانتون و پلتیه از پوست گنه گنه استخراج گردید و بعد ها بتدریج مواد دارویی دیگری از پوست این گیاه بدست آمد. پوست گنه گنه علاوه بر مواد دارویی مختلف دارای مواد دیگری از قبیل مواد نشاسته یی و مواد لیپیدی و مواد صمغی و املاح معدنی است و بعلاوه دارای اسانس خاصی است که بوی پوست گیاه مزبور را مشخص میسازد. پوست گنه گنه دارای اثر مقوی و تب بر و قابض است و مهمترین آلکالوئیدش کینین است که بجای پوست گنه گنه در معالجه مالاریا مصرف میشود گنگنه کنکنه قینا قینا قنه قنه. یا جوهر گنه گنه. سولفات کینین را گویند. نخستین بار کینین بصورت نمک از پوست درخت گنه گنه استخراج شده. یا گنه گنه افلاطونی. گنه گنه. یا گنه گنه خاکستری. گنه گنه. یا گنه گنه زرد. گونه ای گنه گنه که درختی است زیبا و دارای تنه راست و اغلب در بلیوی کشت میشود. پوست این گونه گنه گنه مانند گنه گنه معمولی مورد استفاده طبی قرار میگیرد و طعمش بسیار تلخ است کنکینای اصفر. یا گنه گنه قرمز. گونه ای گنه گنه که دارای پوست قرمز و طعمش تلخ و قابض است و مانند گنه گنه معمولی مورد استفاده طبی قرار میگیرد کنکینای احمر سنکونا حمراء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خند خند
تصویر خند خند
خنده متصل و از روی دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه خانه
تصویر خانه خانه
سوراخ سوراخ، خانه های متعدد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخنه رخنه
تصویر رخنه رخنه
سوراخ سوراخ، چاک چاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه گنه
تصویر گنه گنه
((گَ نِ گَ نِ))
درختی است با برگ های درشت و گل های ریز سفید یا سرخ رنگ، از پوست آن دارویی برای معالجه مالاریا درست می کنند
فرهنگ فارسی معین
شطرنجی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آفرین، احسنت، اینت، خوشا، مرحبا
متضاد: وه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
داماد سرخانه
فرهنگ گویش مازندرانی
بخشی از تله ی مخصوص پرندگان که نخ تله در میان آن جهت گرفتار
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که دیگری را مورد تمسخر قرار دهد
فرهنگ گویش مازندرانی
هن هن کردن، نفس نفس زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
داخل خانه، پستو
فرهنگ گویش مازندرانی
محل خانه و زندگی
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم دست پاچه و وارفته
فرهنگ گویش مازندرانی
محفظه ی غار مانند در زیرسنگ، واقع در شرق روستای لاشک کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
صاحب خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
مکان مسکونی با ضمایمش، خانه و منزلگاه، جا و مکان
فرهنگ گویش مازندرانی
درنگ، معطلی
فرهنگ گویش مازندرانی